سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایده های نوین
 

بازدید امروز: 129
بازدید دیروز: 322
کل بازدیدها: 741247

تک بیتی های زیبا از شعرای نامی ایران

فرستنده: mrezaei655@gmail.com


با چنین صورت که از معنی پر است
سخت بیمعنی بود صورتگری...
? سیف فرغانی
---------------
ز جان شیرینتری ای چشمه ی نوش
سزد گر گیرمت چون جان در آغوش
? نظامی
----------------
لبخند معاوضه کن با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
? شهریار
----------------
چگونه شاد شود اندرون غمگینم؟
به اختیار که از اختیار بیرون است
? حافظ
----------------
به چشمک این همه مژگان به هم مزن یارا!
که این دو فتنه به هم میزنند دنیا را
? شهریار
----------------
گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
? فروغی بسطامی
----------------
خیال حوصله بحر میپزد هیهات
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
? حافظ
----------------
عجب عجب که برون آمدی به پرسش من
ببین ببین که چه بیطاقتم ز شیدایی
? مولانا
----------------
آرامِ دل غمگین، جز دوست کسی مگزین
فی الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
? فخرالدین عراقی
----------------
منم شرمنده زین یاری که کردی
همین باشد وفاداری که کردی
? وحشی بافقی
----------------
بده یک بوسه تا ده واستانی
از این به چون بود بازارگانی!؟
? نظامی
----------------
ما را همین بس است که داریم درد عشق
مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست
? عبید زاکانی
----------------
چندین شکستِ کارِ منِ دلشکسته چیست؟
ای هرزه گرد مگر نیست کار دگرت؟
? وحشی بافقی
----------------
مرا هجران گسست از هم، رگ و بند
مرا شمشیر زد گیتی، تو را مشت
? پروین اعتصامی
----------------
گفتی تو نه گوشی (!) که سخن گویمت از عشق
ای نادره گفتار کجا گوشتر از من؟
? شهریار
----------------
آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
? حافظ
----------------
جمالش کرد حیرانم، چه ماه است آن نمیدانم
که چشم از کشف ماهیت، نمیبندد تأمل را
? اوحدی مراغه ای
----------------
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشم آور آتش سجاف!
? مولانا
----------------
دریا و کوه در ره و من خسته و ضعیف
ای خضر پی خجسته مدد کن به همتم
? حافظ
----------------
در راه عشق وسوسه ی اهرمن بسی است
پیش آی گوش دل به پیام سروش کن
? حافظ
----------------
خواهم از گریه دهم خانه به سیلاب امشب
دوستان را خبر از چشم پرآبم مکنید
? محتشم کاشانی
----------------
می میکشیم و خنده ی مستانه میزنیم
با این دو روزه ی عمر چه ها میکنیم ما
? صائب تبریزی
----------------
به حال سعدی بیچاره قهقهه چه زنی
که چاره در غم تو، های های میداند
? سعدی
----------------
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
? حافظ
----------------
تو را زین پس جز فرشته نخوانم
ازیرا که تو آدمی را نمانی!
? فرخی سیستانی
----------------
آن دگر گفت ای گروه زرپرست
جمله خاصیت مرا چشم اندرست
? مولانا
----------------
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
? حافظ
----------------
خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست
خون خورم بیچشم مستت گر شرابم آرزوست
? اهلی شیرازی
----------------
چون نماید به تو این دولت روی
رو در آن آر و به کس هیچ مگوی
? جامی
----------------
نمیدانم که دردم را سبب چیست؟
همی دانم که درمانم تویی بس
? اوحدی مراغه ای
----------------
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید
گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
? حافظ
----------------
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
? حافظ
----------------
آه از راه محبت که چه بی پایان است
با دو منزل که یکی وصل و یکی هجران است
? صیدی
----------------
مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری
عجب کاری برای مردم بیکار پیدا شد!
? صائب تبریزی
----------------
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
? انوری
----------------
گر به خشم است و گر به عین رضا
نگهی باز کن که منتظریم
? سعدی
----------------
من مریض درد عصیانم که درمانم تویی
دردمند اینچنین محتاج درمان شماست!
? محتشم کاشانی
----------------
من چون نزنم دست که پابند منی
چون پای نکوبم که توئی دستزنان
? مولانا
----------------
حباب وار براندازم از روی نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
? حافظ
----------------
مرا که سِحر سخن در جهان همه رفته است
ز سِحر چشم تو بیچاره مانده ام مسحور
? سعدی
----------------
این بدان گفتم که تا هر بی فروغ
کم زند در عشق ما لاف دروغ
? عطار
----------------
مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
? حافظ
----------------
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
? حافظ
 



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

این اطاق کیست ؟؟؟


 

.

.

.

.

.

.

.

این اتاق روانکاوی زیگموند فروید و تخت او است که همچنان به همان صورت
نگهداری می شود
و هرآنچه می بینید؛
دستباف های عشایری ایران است:

آن که روی دیوار است قفقازی ، روی کاناپه فرش قشقایی و روی زمین فرش هریس است



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

آگهی های خواستگاری (همسریابی) 45 سال پیش


 

از مجله زن روز 45 سال پیش

مجله زن روز مجله ای است که از دهه سی تا بعد انقلاب تا دهه شصد منتشر می شد.این نشریه به لباس و مد روز،دختران شایسته،داستان های قدیمی و جدید از نویسندگان بزرگ،اخبار هنرمندان و غیره می پرداخت



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

آنچه از آبگوشت نمی‌‌دانید!


 

همه دایره‌المعارف‌هایی که درباره ایران تالیف شده‌اند، مدخل «آبگوشت» دارند. شاید باور نکنید اما آبگوشت در کنار همه نام‌ها و نامداران فرهنگ ایرانی، در دایره‌المعارف‌های تخصصی بدل به مدخلی مفصل شده اما در منوی هیچ یک از رستوران‌های تهران آبگوشت نیست! برای خوردن آبگوشت باید به خانه، چایخانه، قهوه‌خانه یا دیزی‌سرایی رفت. آن هم فقط سر ظهر، نه قبل و نه بعد از آن. از قدیم دکان‌هایی هستند که به طور تخصصی هر کدام یک خوراک بیشتر نمی‌پزند؛ حلیمی، کبابی، چلویی، جگرکی، کله‌پزی و بریانی. اما باز هیچ یک از این خوراک‌های اصیل و محبوب ایرانی، جز چلوکباب‌ها، در منوی رستوران‌های ایران جایی ندارند! و به همین خاطر است که در کتابچه‌های راهنمای ایرانگردی برای خارجیان هم فقط فرق پلو و چلو و شرح انواع کباب‌ها آمده است. هر جای دیگر جهان که بود، این تنوع خوراکی را جاذبه‌ای سیاحتی می‌کردند و دست‌کم در منوهای وطنی جایی به آن می‌دادند.
آبگوشت به هزار و یک دلیل از خوراک‌های کهن ایرانیان است. یکی از این دلایل، شیوه کوچی و عشایری زندگی نیاکان ایران، برپایه فرهنگ دامپروری است. ایرانیان حتی هنگامی که شهرهای کهنی همچون همدان و شوش و پارسه را ساخته بودند، به معنی واقعی یکجا‌نشین نشده بودند و باز شاهان و درباریان، همانند مردمان در راه این شهرها ییلاق و قشلاق می‌کردند. این جا‌به‌جایی فصلی، حتی تا چند دهه پیش، میان قشلاق تهران و ییلاق شمیران هم، برای بعضی خانواده‌های متمول، متداول بود. پس گمان نکنید که زندگی کوچی با پایتخت 200ساله اخیر ایران نسبتی ندارد.


آبگوشت، محصول زندگی یکجا‌نشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچ‌نشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی می‌رسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن آبگوشت را می‌یافتند. اگر به مستندهای این نیم قرن که از زندگی عشایر ایران ساخته شده، نگاهی بیندازید، گله‌های چندهزار سَری را می‌بینید که هر یک از بزها، گوسفندان، گاوان و اسبان برای صاحبانشان مهم و محترم‌اند و جان دامداران به جان دام بسته است و بسیار کم پیش می‌آید که دام را سرببرند و جز از شیر و فرآورده‌های شیری آنها، تغذیه نمی‌کرده‌اند. اما در راه ناهموار و پرخطر کوچ هر روزه چند سَر از این دام‌های سلامت و پروار، ناکار و تلف می‌شده‌اند و عشایر پیش از آنکه دام، جان بدهد، آنها را سر می‌بریدند و کباب شام را به راه می‌کردند. کوچ، زمانبندی داشت و می‌بایست که به موقع به مقصد می‌رسیدند وگرنه هزار و یک ضرر و خطر طبیعی، در راه بود. پس فرصت بارگذاشتن آبگوشت تا رسیدن به مقصد، در سفر دست نمی‌داد. آبگوشت ظهر فردا را، از شب قبل باید بار‌گذاشت و پیشتر مقدمات و مخلفات آن را مهیا‌کرد که این همه، جز در یکجانشینی ممکن نبوده و نیست.


دیگر اینکه بساط کباب را به سادگی با سیخی چوبی نیز در بیابان می‌توان به راه کرد اما آبگوشت جز در ظرف پخته نمی‌شود. ساکنان فلات ایران هزاران سال پیش، نخستین ابزار و ظرف‌ها را از چوب و سنگ ساختند. اما ظرف چوبی روی آتش کارکردی نداشت و تنها ظرف‌های سنگی به کار می‌آمدند. پس از آن بود که توانایی ساخت سفال حاصل شد و انواع و اقسام ظرف‌ها شکل گرفت. هزاره‌ها ظرف‌های سفالین به کار می‌رفتند، تا انسان ایرانی به راز سنگ‌های معدنی و آب‌کردن و ریخته‌گری فلزات پی برد و از آن ابزار و ظرف ساخت و ظروف فلزی را به میان آورد. جالب است که آبگوشت، هنوز که هنوز است در سه ظرف سنگی، سفالی و فلزی، طبخ و میل می‌شود. انواع دیزی سنگی و سفالی و رویی (رویی به معنای رویین یعنی ساخته شده از فلز روی که به زبان عامیانه به آن روحی هم می‌گویند) هنوز به شیوه هزاره‌های دور، در ایران ساخته و به کاربرده می‌شود و این سه نوع دیزی، یادگاری است از سه عصر سنگ و سفال و فلز در باستان‌شناسی.


در قدیم پلو یا چلو را در مجمعه‌های بزرگی می‌کشیدند، که به آنها «قاپ» یا «قاب» می‌گفتند و چند نفر با دست از یک قاپ مشترک، غذا می‌خوردند. ممکن بود که چند آدم بزرگ و پرخور با پیری یا کودکی نحیف و کم‌غذا در قاپی همسفره و هم‌غذا ‌شوند. این بود که تقسیم غذا عادلانه نبود و یکی به اصطلاح، قاپ دیگری را می‌دزدید و غذای بیشتری می‌خورد. این بود که ایده «قاپ شخصی» به میان آمد که برای هر کس قاپ کوچکی غذا بکشند و آن را در پیش وی بگذارند. این بود که این «پیش‌قاپ» را «بُشقاب» نامیدند. یک قاپ بزرگ پر از غذا سر سفره می‌آمد و چند قاپ کوچک خالی (بُش به ترکی: خالی) گِرد آن می‌چیدند و برای هر بشقاب، جدا غذا می‌کشیدند. اما آبگوشت چه برای یک تن پخته شود، چه هزار تن، محتوای هر دیزی جدا، درون خود آن می‌پزد و گوشت و نخود و آب، برای هر دیزی به پیمانه برابر ریخته می‌شود و تبعیضی در میان نیست. مانند پلو همه را در یک دیگ نمی‌پزند و پس از پخت، غذا را نمی‌کشند، بلکه اول سهم خام هر دیزی کشیده می‌شود و پس از تقسیم، پخت آغاز می‌گردد.
اما پختن و خوردن آبگوشت کار ساده‌ای نیست. شاید همگان به پختن آن کاری نداشته باشند اما همه از خوردن آن لذت می‌برند. اما اگر یک خارجی از راه برسد و یک دیزی سنگی داغ با سنگک و ریحان جلویش بگذارید، شاید لذتی از لذیذی آن نبرد. چراکه خوردن آبگوشت آموزش می‌خواهد. با قاشق از دهانه تنگ دیزی چیز زیادی بیرون نمی‌آید، مگر اینکه دیزی را کج کنید و برای کج کردن هم، دست خواهد‌سوخت، مگر آنکه با تکه نانی گوشه ظرف را بگیرید و در این کار حتی دستمال کاغذی هم، کمک تکه نان را نخواهد کرد. البته بعضی از دیزی‌های سفالی دو دسته کوچک در دو طرف دارند که در این موقع به دستگیری خورنده می‌‌آیند.



آبگوشت دو بخش دارد، بخش « تَر» که به آن «ترید» می‌گوییم و بخش «خشک» که «کوبیده» می‌خوانیم. همان آب و گوشت که روی هم آبگوشت را پدید آورده‌اند. تقریبا با هم پخته می‌شوند اما جدا خورده می‌شوند. اما عمل‌آوردن این دو بخش به عهده آشپز نیست و شاید تنها خوراکی باشد که خورنده نیز در کار طبخ شریک است. اگر این دو بخش را جدا نکنید، تبدیل به سوپی نه چندان دلچسب خواهد شد و اگر هر یک از این دو بخش را خوب به عمل نیاورید، یعنی مثلا کوبیده را آب‌دار بردارید، لطفی نخواهد داشت. خلاصه آنکه آبگوشت‌خوردن کار هر کسی نیست و اگر برای نخستین بار کسی سر سفره آبگوشت بنشیند، بی‌راهنما به راحتی از ماجرا سر در نخواهدآورد.
گوجه‌فرنگی و سیب‌زمینی دو جزء لاینفک آبگوشت‌های امروزی‌اند و برای ایرانیان شاید تصور آبگوشت‌ بی‌سیب‌زمینی و گوجه‌فرنگی ممکن نباشد. اما شاید ندانید که این دو محصول فرنگی تا صد سال پیش از این، در ایران ناشناخته بوده‌اند. اما آبگوشت پیش از واردات این دو نیز، با گوشت و آب و نخود، آبگوشت بوده. ایرانی همان‌طوری این دو محصول فرنگی را در دیزی کرد و به آن دو رنگ ایرانی بخشید که جانشینان یونانی اسکندر و مغولان وارث چنگیز را به ایرانیانی اصیل و ایراندوست تبدیل کرد.
با وجود این همه کتاب آشپزی و مردم‌شناسی تا به امروز به آبگوشت این‌گونه نگاه نکرده بودیم. چراکه ما گاهی از کنار میراثمان سهل‌انگارانه به سادگی ‌گذشته‌ایم و ظرائف و لطایف فرهنگی نهفته در آنها را ندیده‌ایم. آبگوشت، عصاره فرهنگ ایرانی است و هزاره‌ها تاریخ و نکته در آن خفته است و همه قوت آن به ارزش غذایی‌اش نیست و اگر دقیق به آن بنگریم جان فرهنگ نیاکانمان را در پیاله‌ای از آن خواهیم دید. پس لقمه‌ای از آن را هم نباید هدر داد.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

 

جنیفر لوپز برای تحریم ایران فشار می آورد؟

اقتصاد سیاسی - ایسنا نوشت:

براساس آخرین آمار منتشر شده در 9 ماهه امسال 161 دستگاه کشنده ایویکو در شرکت زامیاد تولید شد. این در حالی است که یک گروه آمریکایی که علیه ایران فعالیت می‌کند، خواستار قطع رابطه ایویکو با کشورمان شده است.

گروه آمریکایی غیرانتفاعی اتحاد علیه ایران هسته‌ای (UNAI) مدعی شده که از کامیونهای ساخت ایویکو در ایران برای جابه‌جایی موشک استفاده می‌شود!

این در حالی است که در 9 ماهه امسال 161 دستگاه کشنده ایویکو در زامیاد به تولید رسید. در آذر ماه نیز تولید این کشنده در زامیاد به 42 دستگاه رسیده است.

نکته جالب اینجاست که گروه آمریکایی اتحاد علیه ایران هسته‌ای طی نامه‌ای سرگشاده از یک خواننده زن سرشناس آمریکایی خواسته تا به گروه فیات فشار بیاورد تا رابطه شرکت زیرمجموعه خود را با ایران قطع کند!

گویا جنیفر لوپز در آخرین موزیک ویدیوی خود از یکی از خودروهای ساخت شرکت فیات استفاده کرده است.

گروه آمریکایی اتحاد علیه ایران هسته‌ای خطاب به او نوشته است: با تائید گروه فیات، شما به عنوان یکی از سخنگویان این شرکت کار می‌کنید و ما از شما انتظار داریم که به این شرکت فشار وارد کنید تا روابط اقتصادی و تجاری خود را با ایران قطع کند.

شرکت ایویکو یکی از شرکت‌های زیرمجموعه گروه فیات، بزرگترین خودروساز ایتالیا بوده که کامیون‌هایش را در ایران می‌فروشد.

گروه آمریکایی یادشده تاکید کرده که به اقدامات خود علیه کشورمان ادامه خواهد داد و قصد دارد موضوع ارتباط این خواننده زن را با گروه خودروسازی فیات در رسانه‌ها پررنگ‌تر کند.

این گروه همچنین نامه مشابهی به سرجیو مارچیونه، مدیرعامل فیات ارسال کرده و خواستار قطع روابط این شرکت با ایران شده است.

این گروه پیشتر نیز نامه‌هایی را به شرکتهای خودروسازی کیا و تویوتا با موضوع قطع ارتباط با ایران ارسال کرده بود.

بنا بر گزارش هافینگتون پست، خواننده یادشدهتاکنون به نامه ارسال شده از سوی گروه آمریکایی پاسخی نداده است.

تلاشهای خصمانه آمریکا برای اعمال تحریم‌های بیشتر بر ایران در حالی صورت گرفته که مسئولان ایرانی تاکنون بارها از بی‌نتیجه بودن این تحریم‌ها سخن گفته‌اند.

در حال حاضر تعداد زیادی از شرکتهای خارجی در ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند که در صنعت خودروسازی می‌توان به شرکتهایی مانند پژو سیتروئن، رنو، سوزوکی، هیوندای، کاماز، بنز، نیسان، کیا، چری، مزدا، ایسوزو، ایویکو، ولوو، اسکانیا و مان اشاره کرد.

/



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

«جدایی نادر از سیمین» برنده جایزه گلدن گلوب شد

سینما - فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی در شصت و نهمین دوره جوایز سالانه گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را دریافت کرد.

علی افتخاری: مراسم این دوره جوایز گلدن گلوب یکشنبه شب (دوشنبه صبح به وقت ایران) در هتل بورلی هیلز برگزار شد.
«جدایی نادر از سیمین» که به نمایندگی از ایران در اسکار 84 حضور دارد در بخش گلدن گلوب فیلم خارجی‌زبان پیروز شد. برای اولین بار است فیلمی از سینمای ایران این جایزه را دریافت می‌کند.

اصغر فرهادی به همراه پیمان معادی روی سن حاضر شد و پس از دریافت جایزه گفت: «وقتی به اینجا می‌آمدم داشتم فکر می‌کردم چه باید بگویم. از پدر و مادرم تشکر کنم، از همسر مهربانم، از فرزندانم، از گروهم، اما اینجا می‌خواهم از مردمم حرف بزنم. آن‌ها واقعا مردمی صلح‌دوست هستند.»



فیلم آمریکایی و بوسنیایی‌زبان «در سرزمین خون و عسل» به کارگردانی آنجلینا جولی، «گل‌های جنگ» ژانگ ییمو از چین، «پسری با دوچرخه» ساخته ژان پی‌یر و لوک داردن از بلژیک و فیلم اسپانیایی «پوستی که در آن زندگی می‌کنم» به کارگردانی پدرو آلمودوار رقبای «جدایی نادر از سیمین» در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان بودند.
جوایز گلدن گلوب را انجمن مطبوعات خارجی هالیوود اعطاء می‌کند. گلدن گلوب پس از اسکار مهمترین جایزه سینمایی در آمریکاست.



نوشته شده در تاریخ دوشنبه 90/10/26 توسط بهروزجلفایی

درباره نشنال جئوگرافیک چه می دانید

فرستنده: ngr_h@yahoo.com


در صورتیکه قادر به دیدن عکسها نیستید اینجا را کلیک کنید

تاکنون بارها ایمیلهایی از عکسهای زیبای نشنال جئوگرافیک برایتان ارسال کرده ایم.

در زیر شما را کمی با این موسسه آشنا می کنیم:

 

انجمن جغرافیای ملی (به انگلیسی: The National Geographic Society)، نام سازمانی غیردولتی است که در سال 1888 میلادی در ایالات متحده آمریکا تاسیس شد. هم‌اکنون انجمن جغرافیای ملی از بزرگ‌ترین سازمان‌های غیردولتی مردم‌نهاد در جهان است که هدفش را بر معرفی و حفاظت از آثار طبیعی، باستان‌شناسی، زیست‌شناسی و علوم جغرافیایی بنا کرده است.

بنیاد نشنال جیوگرَفیک در 27 ژوئن سال 1888 (تیرماه 1267) توسط 33 دانشمند و جهانگرد که علاقه‌مند به تشکیل انجمنی برای افزایش و توسعه علم جغرافیا بودند، در واشنگتن دی‌سی تأسیس شد .

یکی از موسسان این بنیاد "الکساندر گراهام بل" مخترع تلفن بود که پس از هابارد گرین گاردینر ریاست این موسسه را به عهده گرفت. ایده استفاده از عکس در کنار مقالات که از عوامل اصلی محبوبیت این مجله به شمار می‌رود را "بل" ارائه داد.

آقای جان ام.فاهی (John M. Fahey) رئیس نشنال جئوگرافیک درباره هدف نشنال می‌گوید: "هدف ما تشویق مردم برای علاقه‌مند کردن آنان جهت توجه و مواظبت از سیاره‌شان است."

هم‌اکنون رئیس هیات امناء بنیاد نشنال جئوگرافیک آقای گیلبرت گراونر می‌باشد که مدال «آزادی» سال 2005 دولت آمریکا را برای «رهبری آموزش جغرافیا» دریافت کرده است .

بنیاد نشنال جئوگرافیک توسط 23 عضو هیات مدیره متشکل از گروهی از معلمین برجسته، دانشمندان، مقامات سابق دولتی و طرفداران محیط زیست، اداره می‌گردد .

انجمن جغرافیای ملی دارای مجله اختصاصی خود با نام نشنال جئوگرافیک (National Geographic) است که از سال 1888 میلادی و دقیقا 9 ماه پس از آغاز فعالیت انجمن، شروع به انتشار کرد و امروزه یکی از مشهورترین و پراعتبارترین مجلات مرتبط با علوم طبیعی در جهان است.

این مجله 360 میلیون نفر مشترک در سراسر جهان دارد.

نشنال جئوگرافیک برای درک بهتر مقالات و گزارش‌ها درباره مناظر گوشه کنار دنیا، تصمیم گرفت عکس‌هایی با استانداردهای مخصوص خود داشته باشد.

در دهه‌های 1930، لوئیز ماردن، نویسنده و عکاس برجسته نشنال جئوگرافیک، نشریه را متقاعد کرد که اجازه دهند عکاس‌هایش را با دوربین‌های 35 میلیمتری کوچک که بر روی دوربین‌های حجیم‌تر با شیشه‌های روکش دار و سه پایه سوار می‌شود بیاندازند.

عکس‌های نشنال جئوگرافیک به سرعت جایش را با عکس‌های قدیمی هم در صفحات مجله و هم در وب‌گاه عوض کرد و این پاداش موفقیت او بود.

منبع متن: ویکیپدیا فارسی

و باز هم چند عکس زیبای نشنال جئوگرافیک را منتخب کرده ایم که با هم می بینیم:



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/10/25 توسط بهروزجلفایی
دیدنی های امروز
 

پلیس کودک چین در مدرسه ای در هانگژو

پلیس کودک چین

 


یک مستمع فرانسوی مشغول گرفتن عکس از سخنرانی سارکوزی

سارکوزی

 

ساکنان محله ای فقیرنشین در مانیل پایتخت فیلیپین پس از اینکه خانه هایشان طعمه حریق شد برای بازدید به محل سکونتشان بازگشتند

فیلیپین

 

یک کشیش ارتدوکس در کلیسای مهد (محل تولد حضرت مسیح) در بیت لحم

کشیش ارتدوکس

 

نمایشگاه بین المللی صنعت کشتی در لندن

صنعت کشتی

 

ازدواج 18 زوج از روسیه، چین و نیجریه در بیست و هشتمین نمایشگاه برف و یخ در هاربین چین

نمایشگاه برف و یخ

 

سیل در ریودوژانیرو برزیل

سیل در ریودوژانیرو برزیل

 

ساخت بزرگ ترین دومینوی مارپیچ جهان در هس آلمان با 30 هزار قطعه دومینو

بزرگترین دومینوی مارپیچ

 

میت رامنی فرماندار سابق ماساچوست و یکی از نامزدهای جمهوریخواه آمریکا برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده این کشور در حال انجام سخنرانی تبلیغاتی در ایالت نیوهمشایر

میت رامنی

 

حمله انتحاری در مقابل مرکز پلیس در دمشق

حمله انتحاری در دمشق

 

یک توریست در نروژ روی یک صخره جالب

صخره

 

یک زن سرمایی در نیوجرسی آمریکا

سرما

 

بدون شرح!

بدون شرح

بدون شرح
    



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/10/21 توسط بهروزجلفایی
فقط هفت سال پیش
قبل از دولت هشتم 
 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/10/21 توسط بهروزجلفایی

عکسهای واقعی و عجیب با بازی پرسپکتیو


 

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/10/21 توسط بهروزجلفایی
<      1   2   3   4   5   >>   >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
  • خرید اینترنتی | ماه موزیک