سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایده های نوین
 

بازدید امروز: 453
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 748339

نوشابه با طعم مرگ

 

ساعت 2 بعدازظهر، بیست کیلومتر مانده به کرج، ناگهان خوردیم به ترافیکی سنگین...

مردم از ماشین هایشان پیاده می شدند و در لاین مقابل به سمت کرج می دویدند!

شگفتی ام زیاد طول نکشید و با حرکت لاک پشتی رسیدیم به اصل ماجرا :

یک تریلی عظیم الجثه با بار نوشابه خانواده، «گارد ریل» لاین ما را بریده بود و روی چند ماشین چپه شده بود. صحنه بسیار دلخراشی بود...

آمبولانسها و جسدی که رویش را با پتویی پوشانده بودند خبر از فاجعه ای می دادند.

پلیسها که انگار تازه از شوک خارج شده بودند، به ماشینها امر به حرکت می کردند.

جرثقیلی تلاش می کرد تا تریلی را بلند کند و من که هنوز زهر حادثه را کامل نچشیده بودم، با صحنه تلخ تری مواجه شدم :

بعضی از هموطنان محترم و با فرهنگ ما، با حرصی وصف ناشدنی و بی خیال از تصادف، در حال جمع کردن نوشابه های افتاده روی کف جاده بودند!!!

آقایی میانسال با ولع و هنرمندی خاصی، شش عدد نوشابه خانواده را با خود حمل می کرد و کوشاتر از او، راننده وانتی بود که با خونسردی مشغول پر کردن پشت وانت با نوشابه های سیاه بود!!!

انگار نه انگار که یکی از هموطنانمان در همین تصادف جان باخته!!؟

به این فکر بودم که آیا ما همان مردمی هستیم که سالها پیش، اگر جنازه ای روی زمین می دیدیم، با سکه ای مرگ را رقیق می کردیم و مرده را حرمت نگاه می داشتیم؟

آخر این نوشابه ها را چگونه می توان خورد و طعم مرگ را ناچشیده گرفت؟

آیا این نوشابه ها مزه مرگ نمی دهند؟

آیا از گلو پایین می روند؟

ما را چه می شود....؟؟؟!!



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی
نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

مـعـمـا

?lzzn?

 


http://marshal-modern.ir/Archive/25091.aspx

 

اوه اوه اوه ! :)) laughing خیلی سخته =)) rolling on the floor دلم نمیاد سوال رو طرح کنم :D big grin
اول یه کـاغـذ قلـم بردارید. باید رو کاغذ بکشید !! جدی میگم ! ;) winking

از یه نقطه شروع کنید و با کشیدن یک خط ، این شکل رو طی کنید
(بدون اینکه قــلـم رو از کاغذ بردارید و از یک مسیر دوبار عبور کنید!)

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

پول زور وده! / بررسی قوانین عجیب مالیاتی


 
مردم دانمارک از این به بعد باید شکم خودشان را با سبزی و میوه و شاید تکه ای نان سیر کنند. قانون جدیدی که دولت این کشور گذاشته مردم کشور غرب اروپا را کلا از اشتها انداخته. آنها از این به بعد مجبورند برای خوردن یک پرس غذای چرب درست و حسابی پول بیشتری بدهند.

این را قانون جدید می گوید. البته از این دست بگیر و ببندهای عجیب در اروپا و آمریکا زیاد دیده می شود. اگر بخواهی یک پرس غذای چرب درست و حسابی بخوری که باید پول بیشتر بدهی. بخواهی برای بچه ات یک اسم عجیب و غریب انتخاب کنی باید پول بیشتری بدهی. حتی نگه داشتن گاو و گوسفند هم این روزها در اروپا هم خرج بر می دارد.

البته سوای آب و علوفه ای که به خوردشان می دهند. آنها که جای خود دارند. دامداری های ایرلندی مدت هاست که برای متان تولیدی شکم گاوهایشان هم به دولت پول می دهند. قانون مالیات عجیبی که دانمارکی ها به تازگی برای مردم شان وضع کرده اند. بهانه خوبی شد که برویم سراغ این کشورها و ببینیم که آنها چطور باز زور پول مردم شان را مجبور به انجام کاری می کنند!

 
آمار و ارقامی که وزارت بهداشت دانمارک از چاق های اسکاندیناوی منتشر کرده نشان می دهد که با این روند تعداد چاق های این کشور به زودی به مرز خطر می رسد. این درحالی است که مردم هم به هشدارها و اعلام خطر پزشک ها توجهی ندارند. اینجا بود که پای مسوولان وزارت مالیات دانمارک به میان آمد.

قانون تازه ای وضع شد. اینکه از این به بعد  آدم هایی که می خواهند کره و پنیر پرچرب وخامه بخورند، باید پول بیشتری بدهند. گوشت های چربی دار هم گر ان تر شدند. قیمت انواع فست فود هم بعد از این قانون دوم هم آمد: آدم های چاق هم باید مالیات بیشتری بدهند. قانون جدید سروصدای زیادی به پا کرد. اول از همه صدای کارخانه دارهای درآمد. آنها معترض بودند که با این وضع دیگر کسی سراغ محصولاتشان نمی رود و اگر اوضاع به این صورت پیش برود باید به زودی در کاخانه هایشان را تخته کنند. دسته دوم هم رستوران دارها و فست فودی ها بودند که کار و کاسبی شان کساد می شد.

البته اوضاع در دانمارک آن قدرها هم که می گویند بد نیست. در شرایطی که 15 درصد اروپایی ها از چاقی رنج می برند، این آمار در دانمارک فقط 10 درصد است. فقط د انمارکی ها به نکته دیگری گیر داده اند. در کشورهای غرب اروپا متوسط سن مردم بالای 80 سال است اما آماری که در دانمارک آمده متوسط سن آدم ها را 79 سال نشان می دهد. برای همین هم نمایندگان این کشور قانون مالیات بر خوردن چربی را وضع کردند بلکه طول عمر مردمشان را بالا ببرند!

 
چین: مالیات کیک ماه

پای کیک خوردنت بمان

چینی ها روی هم رفته چهار تا عید مهم دارند. یکی اش جشن نیمه پاییز است. هر سال همین موقع ها چینی ها به خیابان ها می ریزند و با خوشحالی تمام مشغول تماشای ماه می شوند. البته همه اش این نیست. چشم بادامی ها رسم دارند وقت تماشای ماه کیک بخورند. کیک های گرد کوچکی به نام کیک ماه که در آن دانه های نیلوفر آبی می گذارند و در مراسم جشن با چای سبز سرو می شود.

البته الان دو سالی هست که دیگر اثری از کیک ماه در جشن نیمه پاییز چینی ها پیدا نمی شود. برای اینکه دولت چین یک شبه آن قدر مالیات تهیه و فروش کیک ماه را بالا برد که دیگر کمتر شرکتی حاضر می شود سراغ تولید انبوه آن برود. دولت چین دلیل این کار را مقابله با بحران اقتصادی اعلام کرده و گفته برای اینکه جلوی ریخت و پاش های اضافی مردم را بگیرد، مالیات کیک ماه را زیاد کرده.

 
البته برای این کار نه قیمت شیر در چین گران شد و نه آرد و باقی مواد تشکیل دهنده کیک. فقط شرکت هایی که کیک تولید می کردند باید کلی پول به دولت می دادند. هرکسی هم که بدون اجازه دولت کیک می فروخت به 10 سال حبس محکوم می شد. دولت چین در همان سال اول چیزی حدود 30 میلیارد یوان به جیب زد اما از سال بعد دیگر نه خبری از کیک ماه بود و نه جشنی که چندین هزار سال قدمت داشت.مردم به خاطر ندادن پول اضافی بی خیال همه رسم و رسوم هایشان شدند!

سوئد، مالیات نامگذاری

مثل آدمیزاد اسم بگذارید

Brfxxccxxmnpccclllmmnprxvclmncksqlbb11116 این نه اسم رمز ارتشی هاست و نه تکه از کدهای برنامه نویسی. یک جور اسم است. یک اسم عجیب و غریب که زن و شوهری سوئدی در یک روز دل انگیز بهاری برای پسرشان انتخاب کردند. انتخاب عجیب این زوج سرخوش آن قدر برای مسوولان ثبت اسناد و مدارک سوئد زور داشت که آنها تصمیم گرفتند قانون جدیدی وضع کنند.

اینکه اگر از این به بعد مادر و پدری هوس کردند اسم بچه شان را خارج از عرف انتخاب کنند باید به دولت پول بدهند. با این توجیه که برای مشقتی که کارمندهای دولت از آن به بعد برای نوشتن نام های عجیب و غریب می کشند باید پول بیشتری پرداخت شود. قانونش را هم این طور نوشتند: «نام کوچک هیچ کسی نباید طوری باشد که دیگران برای تلفظ یا نگارش آن به سختی بیفتند. هر اسمی که دیگران برای نوشتن یا خواندن آن به زحمت بیفتند مستلزم پرداخت مالیات اضافه است. انتخاب اسم آزاد است اما آدم ها برای داشتن اسم های عجیب و غریب باید پول بدهند. البته انتخاب هر اسمی هم باید دلیل و توجیه خاص خودش را داشته باشد!» البته تا امروز خیلی ها سعی کردند جلوی این قانون عجیب سوئدی ها دریابند.

نشان به آن نشان که بعد تصویب قانون خیلی ها اسم بچه شان را گذاشتند لوگو، گوگل یا متالیکا. هروقت هم انتخابات پارلمانی سوئد نزدیک می شود، دسته مخالف ها و اپوزیسیون و کلی سروصدا راه می اندازند بلکه قانون مالیات نام های سوئد عوض شود!

 
آمریکا: مالیات خالکوبی

اول پول بده بعد خال بکوب

آرنولد شوارتزینگر در روزهای آخری که فرماندار کالیفرنیا بود زمینه تصویب قانونی را فراهم کرد که تا عمر دارد اسمش را در ایالت پرجمعیت آمریکا ماندگار می کند. آقای فرماندار دستور داد از این به بعد هر کسی می خواهد روی دست و بالش خالکوبی کند باید پول بیشتری بپردازد.

آرنولد که به خاطر محبوبیتش در پرورش اندام توانست به دنیای سیاست هم راه پیدا کند، دلیل وضع این قانون عجیب و غریب را رعایت بیشتر اصول بهداشتی و پیشگیری از شیوع ایدز می داند. مردم کالیفرنیا مدت هاست که مجبورند برای یک خالکوبی روی دست و پایشان بیشتر از باقی جاها هزینه بپردازند. حداکثر سالی 500 دلار! البته وضع این قانون ساده در آمریکا زیاد راحت نبود. خیلی از مردم همان اول صدایشان درآمد که با این اوضاع دولت فقط پول بیشتری به جیب می زند. مردم مدعی بودند که از جمعیت 37 میلیون ساکنان کالیفرنیا نزدیک به 25 میلیون نفرشان نقش و نگاری روی دست و بدنشان دارند که اگر بخواهند هر کدام این مبلغ را سالانه به خزانه بدهند هر سال از بابت همین خالکوبی ها میلیاردها دلار پول نصیب دولت می شود. البته آقای شوارتزینگر منکر این قضیه نبود و کلی جلوی مخالف ها درآمد که مگر چه عیبی دارد دولت از خالکوبی مردمش پولش دربیاورد. «الان 75 میلیون نقش تاتو روی تن و بدن مردم کالیفرنیاست. فکر کنید که اگر برای هرکدام شان هم ما 50 دلار در سال بگیریم می شود سالی 75/3 میلیارد دلار! این رقم در برابر درآمد آمریکا که چیزی نیست!»

 
هلند: مالیات مدارس جادوگری

جادوگری که آسان نیست

مدرسه هاگوارتز هری پاتر خواب و خیال جی کی رولینگ نبود فقط کافی است یک سری به هلند بزنید و با مدارس جادوگریشان آشنا شوید. آن وقت می فهمید که رولینگ و مدرسه خیالی اش باید بروند جلوی این آکادمی های هلندی لنگ بیندازند. وقتی وارد آمستردام می شوید همین که اسم مارگاریتا رونخن را بیاورید شما را یکراست به مزرعه جادوگران می برند. رونخن مدیر مشهورترین آموزشگاه جادوگری هلند است و البته چند سالی است به خاطر مخالفت با سیاست های اقتصادی دولت هم اسمش سر زبان ها افتاده. آخر دولت هلند برای مدرسه هایی که به آموزش جادوگری روی آورده اند، مالیات سنگینی تعیین کرده است. البته نام مدرسه برای آکادمی های جادوگری هلند کمی اغراق آمیز است. برای اینکه کل دوره آموزش آکادمی های جادوگری هلند که بین مردم خودشان به اسم مزرعه جادوگرها معروف است بیشتر از 13 هفته نمی شود. در این دوره ها وردخوانی، شناخت گیاهان دارویی، ساخت انواع معجون ها و اصول غیبگویی تدریس می شود. از قضا کار مدارس جادوگری هلند بعد از داستان های هری پاتر آن قدر گرفته که حتی عده ای از آسیای دور هم بار سفر می بندند و به هلند می روند تا جادوگری یاد بگیرند.

دولت هلند هم که دید جادوگرهایش از صدقه سری هری پاتر و... دارند به نان و نوایی می رسند دستور داد تا ساکنان مزرعه جادوگری در مقایسه با بقیه مدارس و آموزشگاه های این کشور پول بیشتری بابت مالیات درآمدشان بپردازند. حالا چند وقتی است که بین جادوگرها و اعضای پارلمان هلند دعواست.

 
ایرلند: مالیات گاوها و هنرمندان

گاوها مالیات بدهند، هنرمندان نه!

در ایرلند هر دامدار مجبور است به ازای نگه داشتن یک گاو سالی 18 دلار به خزانه دولت بریزد. در دانمارک اوضاع از این هم بدتر است. گاودارها باید سالیانه 110 دلار پول بدهند. چرا؟ چون عده ای از محققان سازمان غذا و کشاوزی سازمان ملل متحد (فائو) به این نتیجه رسیدند که گازهای تولیدی شکم گاوها حدود 18 درصد گازهای گلخانه ای دنیاست و این می تواند روی لایه اوزون تاخیر مخربی داشته باشد. نتیجه تحقیقات سازمان مللی ها که منتشر شد دانمارکی ها به هول و ولا افتادند و نظر دادند که یک گاو این قابلیت را دارد که در سال چهار تن گاز متان تولید کند. درحالی که یک ماشین به طور متوسط در یک سال حدود 7/2 تن گاز متان تولید می کند. اینجا بود که مالیات گاوها از ماشین ها در دانمارک و ایرلند بیشتر شد!

ایرلندی ها برای هنرمندها هم قانون عجیبی دارند. آنها اولین کشوری بودند که به فکر هنرمندانشان افتادند و سال ها پیش قانونی برای حمایت از آنها وضع کردند که البته امروز برایشان تبدیل به دردسر بزرگی شده است. ایرلندی ها دو نویسنده بزرگ دارند که هر دو دوران بدی را در فقر گذراندند. یکی جیمز جویس و دیگری ساموئل بکت که هیچ کدام به اندازه ذوق و قلم پربارشانبه مال و منال زیادی نرسیدند.

وضع زندگی این دو نویسنده ایرلندی، دولت این کشور را مجبور به گرفتن یک تصمیم عجیب و البته خوب کرد. اینکه درآمد حاصل از فروش آثار هنری مشمول پرداخت مالیات نشود. قانون ایرلندی ها تا مدت ها خوب کار می  کرد اما موضوع زمانی بیخ پیدا کرد که گروه موسیقی U2 با استفاده از این قانون پول روی پول گذاشت و صدای خیلی ها را درآورد. این گروه موسیقی در مدت کوتاهی به چنان مال و ثروتی رسید که دولت مجبور شد حرفش را پس بگیرد. ایرلندی ها مدت هاست فقط از هنرمندهایی که زیر 250 هزار دلار درآمد دارند مالیات نمی گیرند و باقی پولدارهایشان باید به دولت خراج بدهند!

منبع: همشهری جوان(برگرفته از:برترینها)


نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

پـــ ن پـــــ

مامانم زنگ زده میگه کجایی؟گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهررز رفیقت؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز


لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار میکنم بابام اومده تو اتاقم میگه لپ تاپت روشنه؟ میگم پـــ ن پـــ رو زمین داشت گریه میکرد گذاشتمش رو دلم آروم بگیره! بعد بش میگم: کاری داری باش مگه؟ میگه پـــ ن پـــــ صدا گریه اش تا تو اتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن!!!
 



بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین … تازه میپرسه خورد به دستت؟ پـــ ن پـــ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی…!
 



یارو با موتور زده بهم ….خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه: سرت داره خون میاد؟ پـــ ن پــــــ من خودنویسم جوهرم پس داده!!
 



به داداشم میگم سر رات داری میای یه لیوان آبم بیار بهم میگه: تشنته؟ میگم: پـــ ن پـــــ من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم!!
 



زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم واسه عکس گرفتن، دختره گوشی رو برداشته، میگم ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید؟ میگه واسه عکس گرفتن؟ پـــ ن پـــ واسه اینکه با خونواده خدمت برسیم!!! بعد میخنده میگه 6 وقت داریم. بهش میگم قبل از 6 هم کسی نوبت داره؟ میگه پـــ ن پــــ امروز رو کلا واسه شوهر آیندم خالی کردم.
 



(منو داداشم دو قلوییم) در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلوتر از من راه میرفت یارو اول داداشمو دید اومد جلوتر منو دید, رنگش پرید. برگشت گفت دو قلویید گفتم: پــــ ن پــــ اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک ترند.
 



رفتم پمپ بنزین به یارو میگم 20 تا بزن. میگه 20 لیتر؟ پـــ ن پــــ 20 تا قاشق چای خوری!!
 



به دوستم میگم فهمیدی مریم جدا شد؟؟؟ میگه از شوهرش؟؟؟؟؟ پـــ ن پــــ چسبیده بود کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد!
 



از دل درد دارم میمیرمو جلوی دستشویی دارم پیچ و تاب میخورم. بعد 2 ساعت یارو اومده بیرون میگه دستشویی داری؟؟ میگم پـــ ن پـــ دیدم فضای مناسب و دلبازیه اومدم موج مکزیکی تمرین میکنم.
 



به دوستم گفتم برو بالا نردبون چراغ و ببند گفت بچرخونمش؟ پـــ ن پــــــ تو نگهشدار من نردبون و میچرخونم!
 



رفیقم اسم خانومم رو توی شناسنامه دیده. میگه: زنته؟ میگم: پـ ن پـ ، دختر همسایس اسمش تو شناسنامه باباش جا نشده اینجا زدن گم نشه!!
 



داداشم میخواد ببینه چند کیلوه، میگه برم رو ترازو؟! میگم: پـــ ن پـــ ، کلیک راست کن رو خودت، برو تو پروپرتیز ببین چند کیلویی!!! تازه میخنده میگه: احمق جون اگه موسو رو خودم نگه دارم مینوسه چند مگم!!!
 



دوستم در یخچالو باز کرده, دیده هیچی توش نیس, میپرسه: واقعا خالیه!؟ میگم پــ ن پـــ هیدنشون کردیم که غریبه ها نبیننشون!!



میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟ سرخ پوسته گفت پـــ ن پـــ ژاپونه، ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم!

 

 
دارم رو تردمیل عینه خر میدووم یارو میگه اینجوری میدویی لاغر کنی؟؟ میگم پـــ ن پــــ دارم واسه نقش آفرینی تو سری جدید میگ میگ آماده میشم…!!

 


 از دستشویی اومدم بیرون، همکارم منتظر وایستاده منو دیده میگه، تو بودی تو دستشویی؟ میگم پـــ ن پــــــ سه نفر دیگه هم هست، من اول شدم!
 


 
رفتم سر یخچال به مامانم میگم موز خریدی؟ میگه پـــ ن پــــــ خیاره تو زعفرون خوابوندم.
 



دوستم زنگ زده خونمون بهم میگه فردا میای دانشگاه جزوه هارو بیار… مامانم میگه دوست دانشگاهیت بود؟… پـ ن پـ دوست زمون جنگ بود تو عملیات والفجر 8 … نقشه ی عملیات رو میخواست ببینه!
 



دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم؟
میگم پـــ ن پـــــــ بزار آهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!
 



اومده تو اتاق، قاب عکس رو دیوار و دیده میگه: وای داداشتــــــــــــه؟؟؟ میگم: آره. میگه: عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــ ن پـــــــ خودشه، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش، چسبیده به دیوار!!!
 


 
داریم بازیه بارسا و رئالو نیگا میکنیم، دوستم پای تلویزیون خوابش برده بود، مسی که گل رو زد همه پریدن تو هوا و خوشحالی کردن؛ یه دفعه دوستم از خواب پرید و گفت چرا خوشحالین؟ گل شد؟
گفتم پـــ ن پـــــــ ، خرمشهر آزاد شد!!
 



سگم رو بردم پیش دامپزشک، منشیش میگه سگتون مریضه؟
میگم پـــ ن پـــ خودم هاری گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اینجا معالجه کنه.
 



دارم سبزی خورد می کنم … دستم بریده … میگم مامان چسب داری؟ میگه دستتو بریدی؟!
پـــ ن پـــــــ می خوام کارم تموم شد دوباره سبزیارو بچسبونم
 



داره با سرعت 150 تا میره. بهش میگم آروم برو اینجا دوربین داره
میگه دوربین کنترل سرعت؟
پـَـ نـَـ پـَـ دوربین عکاسی گذاشتن از ماشینا عکس میگیرن میذارن تو فیسبوک تگ هم میکنن. آروم برو عکسمون خوب بیفته



به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره


رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نـَـ پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم




با دوستم رفتیم کشتارگاه میگه:اه اه اینجا چه بوی گوسفندی میاد.گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخواستی بوی اش رشته بیاد.


به بابام میگم :بابا پول داری؟میگه پول می خای؟میگم : پـَـ نـَـ پـَـ میخواستم ببینم اگه پول نداری بهت بدم که وختی رفتی خونه جولو زن و بچت شرمنده نشی


تو اوتوبان گشت نا محسوس یه ماشینو گرفته بود.راننده ماشینه به پلیسه میگه :می خای جریمم کنی؟ پلیسه میگه: پـَـ نـَـ پـَـ بادو تا همکارام میخاستیم حکم بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم


دوستم گفت: اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه



داییم ما رو برای یه پک قیلون دعوت میکنه باغ سیب مال بکی از رفقاش.. مامانم میگه حالا میخواین قیلون بکشید؟؟؟؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ اومدیم سیباشونو دستمال بکشیم!



واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا



ممیز ایزو اومده رفته تو سالن تولید کنار دستگاه تراش از اپراتورش میپرسه شما تراشکارین؟ پـَـ نـَـ پـَـ مدیر عامل اوقات بیکاریش میاد کمک بچه ها


 
مامانم زنگ زده میگه کجایی؟گفتم با بهروز رفتم بازار گفت:بهررز رفیقت؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ سس مایونزه بهروز



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

فال روزانه (طنز)

 


فروردین : یا روز میمیرید یا شب.

اردیبهشت : نه تنها قادر به پرداخت اجاره خانه خود نمی شوید بلکه از صاحبخانه خود پول دستی هم می گیرید.

خرداد : کارت تلفن تقلبی نصیبتان میشود.

تیر : به دلیل سوراخ بودن جیبتان 240 تومان از دست میدهید.

مرداد : دچار یک خود درگیری عجیب می شوید.

شهریور : کلید های خانه را گم می کنید.

مهر : به یک مسافرت خارجی می روید البته در خواب.

آبان : چک هایتان برگشت می خورد البته در بیداری.

آذر : لامپ تصویر تلویزیونتان می سوزد.

دی : در حالی که سوار اتوبوس هستید یکی از هم کلاسیهای خود را سوار بر ماکسیما می بینید.

بهمن : همه دنیا روز تولدت را فراموش می کنند.

اسفند : خودکارتان به پیراهنتان جوهر پس می دهد تا بیش تر از همیشه تابلو شوید.

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

قوانین مورفی را یاد بگیرید ولی استفاده نکنید!

 


*وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!

*اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافی یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن!

*موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دقیقه میشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای میبینی بازی 2-2 تموم شده!

*هرچقدر هم دلیل منطقی واسه خرید یه چیز داشته باشی، همیشه یکی اون نزدیکی ها هست که بگه سرت کلاه گذاشتن عجیب!

 


*وقتی پیاده باشی تاکسی گیرت نمی آد، اما وقتی با ماشین باشی توی ترافیکی از تاکسی ها گیر می کنی.

*هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین. اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن.

*تو یه ظرف آجیل اولین چیزی که می خوری یه بادوم تلخه.

*موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.

*سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوال ها رو برسونی و برگه هاتون با هم مو نزنه، نمره اون بیشتر می شه. این از قوانین ثابت مورفی هستش، شک نکن!

*اگه یک بار سر کلاس نری و استاد بگه جلسه بعد امتحانه، هیشکی بهت خبر نمیده! اما امان از اون روزی که یکی از اساتید حذف کنه، شونصد نفر یادت می افتن و بابای گوشیت رو در میارن از بس مسیج میدن که فلانی، استاد گفت حذفی!

 


*برای موفق شدن تنها یک راه وجود دارد، اما برای شکست خوردن راه های زیاد.

*اگه یه ماشین صفر بخری، هرچقدر هم مواظبش باشی و سعی کنی جای مطمئنی پارکش کنی، بازم خط روش می افته، ولی ماشین کهنه داغونت رو بزار وسط اتوبان کرج، شب بیا سالم برش دار.

*یه وقت هایی که خیلی عجله داری اگه لاستیک هواپیما هم زیر ماشین انداخته باشی، میای می بینی 2تاش پنچره!

*دقیقا همون روزی که 5 دقیقه دیرتر بیدار شدی تمام وسایلت مفقود میشن!

*دقیقا وقتی جفت دستات تا آرنج گریسی یا گلی هستش، چشمت خارش می گیره!

*اگر یک تاریخ برای شما خیلی مهمه، 10 روز قبل از اون یادتونه و دقیقا همون روز یادتون میره. 355 روز بعدش هم دارید حرص از یادرفتنش رو می خورید. این قضیه فقط تا وقتی که اون تاریخ مهمه ادامه داره و بعدش برعکس میشه.

*اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

برگرفته از برترینها



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی
نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

در گرامیداشت سالروز پرواز یک پروانه!

 


 

برگرفته از روزنامه شرق28 آذر 1390

در گرامیداشت سالروز پرواز یک پروانه!
محمد درویش



شنبه هفدهم دسامبر بود؛ روزی که می‌توانست مثل 364روز دیگر سال باشد و البته شاید هم باشد! اما بی‌شک، هفدهم دسامبر 1999، روزی است که بسیاری از فعالان و طرفداران محیط زیست در ایران و جهان هرگز از یاد نمی‌برند؛ زیرا در آن‌روز یک دختر جوان به نام جولیا لورن هیل که 25سال بیشتر از عمرش نگذشته بود، توانست یکی از بزرگ‌ترین و پرقدرت‌ترین شرکت‌های چوبخوار آمریکایی را بعد از 738 روز مقاومت جانانه و استثنایی به زانو درآورده و اجازه ندهد تا آنها رویشگاه بلندترین و تنومندترین درخت دنیا، موسوم به سرخ چوب غول‌پیکر یا Sequoia sempervirens را در جنگل هومبولت ایالت کالیفرنیا نابود کنند. می‌دانید چگونه جولیا موفق به چنین کاری شد؟ او 738 روز را در بالای یکی از همان درخت‌ها – که اینک به آن لونا (Luna) می‌گویند، سپری کرد! باورتان می‌شود؟ یک دختر 25ساله یکه و تنها از 10 دسامبر 1997 تا 18 دسامبر 1999 را در ارتفاع 55 متری از زمین و روی یک درخت زندگی کرد و تا تضمین نگرفت، از آن درخت پایین نیامد تا به همه ثابت کند، عشق اگر عشق باشد، می‌تواند در هر زمان و در برابر هر قدرتی ایستاده و معجزه را احضار کند.

جولیا درباره دلیل عشق بی‌حد و مثال زدنی‌اش به طبیعت می‌گوید: زمانی که یک دختربچه شش‌ساله بوده، همراه خانواده‌اش مشغول پیاده‌روی و گشت و‌گذار در طبیعت بود که ناگهان یک پروانه روی انگشتانش نشست و در تمام مدت روز از آنجا تکان نخورد! این حادثه کوچک، اما به قدری برای آن دختربچه شش‌ساله شگفت‌آور و پر رمز و راز بود که سبب شد از آن پس، مسیر زندگیش را تغییر داده و به یک سلحشور و فعال محیط زیستی بدل شود. کاری را که بعد از سه‌دهه هنوز دارد ادامه می‌دهد و نه تنها سبب شده تا بسیاری از مردم دنیا او و خدماتش را دنبال کرده و ارج نهند، بلکه با تغییر نامش به پروانه


- Julia Butterfly Hill - آن پروانه کوچک را هم برای همیشه در تاریخ محیط زیست جهان، یگانه و جاودان و الهام بخش ساخت. گفتنی آنکه خانم هیل، اینک به‌عنوان یک فعال محیط زیستی شناخته شده در جهان، اقدام‌های بازدارنده خود را فقط محدود به داخل آمریکا نکرده و برای نجات طبیعت کره زمین، فعالیت‌های خویش را همچنان ادامه داده و گسترش می‌دهد که می‌توانید برای آگاهی از جزییات این برنامه‌ها و فعالیت‌ها، به‌ویژه اثرگذاری‌اش بر روی رهبران برخی از کشورهای آمریکای لاتین به صفحه مربوط به او در ویکی پدیا مراجعه کنید.


موخره: داشتم فکر می‌کردم اگر در ایران هم یک پروانه بود؛ پروانه‌ای که دلش از پیدایش کویر نمک در شمال باختری کشور به جای بزرگ‌ترین دریاچه ایران به تنگ آمده بود؛ پروانه‌ای که نمی‌توانست مرگ همزمان گاوخونی، بختگان، طشک، ارژن، پریشان، آلاگل، آجی‌گل، کافتر، مهارلو، کمجان و... را تحمل کند و دوست نداشت شاهد مرگ خاموش اما شتابان رویشگاه زاگرس در دشت برم باشد؛ با او چه می‌کردیم؟

 


یادمان باشد: آنکه می‌خواهد روزی پریدن آموزد، نخست ‌باید: ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی‌کنند! می‌کنند؟ پرسش این است: آیا در نظام کنونی آموزش‌و‌پرورش‌مان، ما به کودکان‌مان – به دختران و پسران‌مان – ایستادن، راه رفتن، دویدن، پرسیدن و اوج گرفتن را می‌آموزیم تا اینک از ایشان انتظار پرواز و پروانه بودن و سلحشور طبیعت شدن داشته باشیم؟  

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 90/10/17 توسط بهروزجلفایی

شکل دادن به درختان در حال رشد

 


 

هنر شکل دادن به درختان در حال رشد در سال 1986 توسط دو هنرمند به نامهای پیتر کوک و بیکی ابداع شد و پس از آن بسیاری از افراد اقدام به اینکار کردند ، البته انجام این کار به دقت و توجه بسیار زیاد نیاز دارد. در زیر عکسهای جالبی از شکلهای عجیب و جالب که توسط شکل دادن درختان بدست آمده انتخاب کرده ایم:



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 90/10/13 توسط بهروزجلفایی
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
  • خرید اینترنتی | ماه موزیک