لاجوردی مرا شکنجه کرده است!
یکی از جوسازیهای رسانههای انقلاب در اوایل دهه شصت، پیرامون اعمال شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی بود.
به گزارش خبرآنلاین، در گزارشی از زندگی شهید سید اسدالله لاجوردی در ویژهنامه نوروزی روزنامه ایران، به این موضوع پرداخته و به نقل از طاهرزاده از بازماندگان نسل اول سازمان مجاهدین خلق آمده است: بعد از انقلاب در اوین از من دعوت کرد و گفت بیا این تخم و ترکههایت را ببین. ببین توی ایران چی پاشیدی!
وی که از یاران نزدیک محمد حنیفنژاد بوده است و حاضر به همکاری با مسعود رجوی نشد، در این گفتگو میافزاید: آن موقع من در کمیته ستاد مشترک بودم. من به اوین رفتم. با لاجوردی از قبل همسلول بودیم و هم را خوب می شناختیم. آقای لاجوردی از بعضی مسائل اصلاً نمیگذشتند. در میان مجاهدین، غیر از من فکر نمیکنم کسی را قبول داشتند، حالا چه دلیلی داشت؟ نمیدانم، ولی میدانم که آدمهای باهوشی بودند.
وی ادامه داد: ایشان آمد و به من گفت: «چطوری داداش؟» گفتم:«خوبم. تو چطوری؟ داری جلادی میکنی؟» قاه قاه خندید و گفت:«بیا میخواهم نشانت بدهم که دارم چه میکنم.» همین طور که به طرف دفترش در طبقه 2 یا 3 میرفتیم، چند تا دختر آمدند. صدایشان زد و گفت بیائید. آمدند جلو. از آنها پرسید: «در اینجا کسی شما را شکنجه کرد؟» هیچ یادم نمیرود. یکی از دخترها که مشخص بود او را نمی شناخت، گفت:«بله. آقای لاجوردی ما را شکنجه کرد.» لاجوردی به من اشاره کرد و گفت:«این آقا را آوردهایم که لاجوردی هر کاری کرده، تنبیهش کند. حالا بگوئید چه شکایتی دارید؟» آنها حرفهائی زدند و بعد آقای لاجوردی به پاسدار، آقای شریفی گفت آنها را ببرد.
طاهرزاده میافزاید: بعد رفتیم دفترش و آقای طهوری هم آمد و ناهار را هم با هم خوردیم و تا عصر بودم و برگشتم به کمیته. گفتم: «اسدالله! من از این چیزها اطلاعی ندارم. اینها تخم و ترکههای ما نیستند. ما این قدر آدمهای نپخته که این جوری به کسی اتهام بزند، نداریم. اگر حقیقت را بگوید، چه بهتر و این شهامت است، ولی اینکه ندیده و نشناخته حرف بزند و بدون اینکه کسی را بشناسد، به خود تو بگوید لاجوردی مرا شکنجه کرده، چنین آدمی نداریم.»