چند ماه پیش بود که خبر بیماری مرتضی پاشایی در رسانه ها منتشر شد و در صدر اخبار قرار گرفت. خبری که شوک بزرگی برای هواداران این خواننده بود و موجب بهت اهالی موسیقی شده بود.
خواننده و آهنگساز جوانی که به تازگی نخستین آلبوم رسمیاش را منتشر کرده بود و مشغول برگزاری تورکنسرتهایش بود، به یک بیماری مهلک دچار شد اما آنچه در هفتهها و ماههای بعد شگفتانگیز بود، مقاومت مرتضی در برابر این بیماری و روحیه مثالزدنیاش بود. او از همه پیشبینیها فراتر رفت و ثابت کرد اراده انسان توانایی شکستن هر سدی را دارد. در ادامه گفتگویی با مرتضی پاشایی و پدر و مادرش را میخوانید.
شروع کار موسیقی
مرتضی پاشایی: از کودکی کار هنری و قرار گرفتن روی صحنه را دوست داشتم و حتی درباره آن رویاپردازی هم میکردم. در دوران دبستان، در اموری که مرتبط با مسائل هنری بود، اعم از اجرای سرود، تئاتر و… شرکت میکردم. از همان موقع استیج را دوست داشتم!
تقریبا از 12 سالگی، کار تئاتر را شروع کردم و همزمان به سراغ نوازندگی گیتار رفتم و به هر دو علاقه داشتم. تا اینکه به تدریج، موسیقی برایم جدیتر شد. از آنجایی که کار موسیقی را انفرادی دنبال میکردم و همه چیز بر عهده خودم بود، جذابیت زیادی برایم داشت. هر چه پیش میرفتم سعی میکردم تواناییهای جدیدی در آهنگسازی، تنظیم، میکس، نوازندگی و… به خودم اضافه کنم و چیزهای جدیدی یاد بگیرم. تا اینکه به سربازی رفتم و یک وقفه دو ساله در کارم ایجاد شد. بلافاصله پس از سربازی، به عنوان آهنگساز با یک شرکت موسیقی مشغول همکاری شدم. آن زمان اتودهایی میزدم. یک سال بعد تصمیم گرفتم چند کار از خودم ارائه کنم و به فکر ساخت آهنگ برای خودم افتادم. از آنجا کم کم انتشار تک آهنگهایم شروع شد. استقبال از آهنگها، مرا تشویق میکرد که با انگیزه کارم را ادامه دهم. تا اینکه به قطعه یکی هست رسیدم.
یکی هست
مرتضی پاشایی: یکی هست سال 89 منتشر شد. من این آهنگ را خیلی دوست داشتم، اما فکرش را نمیکردم که این اتفاق برای آن بیفتد و اینقدر محبوب شود. من طبق روال، کارهایم را میساختم و منتشر میکردم. اما عکسالعمل مردم نسبت به یکی هست، خیلی بیشتر از چیزی بود که فکرش را میکردم. از گوشه و کنار تعریف این آهنگ را میشنیدم و این مسئله هر روز بیشتر میشد. آن زمان من را مثل امروز نمیشناختند. از جای خاصی هم حمایت نمیشدم که کارهایم دیده شود. این آهنگ دست به دست چرخید و حدودا یک سال طول کشید تا فراگیر شود.
ترانه این قطعه را مهرزاد امیرخانی سروده است. آشنایی من و مهرزاد از همان شرکتی که بعد از سربازی برایش کار میساختم شروع شد. البته ما زیاد هم را نمیدیدیم. اما چند سال بعد همدیگر را پیدا کردیم و تصمیم گرفتیم همکاری کنیم.
تا یکی دو سال بعد از انتشار یکی هست هم کسی مرا به چهره نمیشناخت. زیاد اهل عکس گرفتن نبودم و تبلیغات هم برایم اهمیتی نداشت. دوست داشتم آن اتفاقی که قرار است بیفتد، با آثارم بیفتد و در واقع آهنگهایم راهشان را خودشان پیدا کنند.
مادر: زیاد اهل موسیقی نبودم. اما کارهای مرتضی را دوست داشتم و دنبال میکردم. وقتی تعریفهای دیگران از کارش را میشنیدم از ته دل خوشحال میشدم.
مرتضی: گاهی که فضای کارهایم غمگین میشد، مادرم اعتراض میکرد و میگفت غمگین نخوان. دوست داشت من آهنگهای شاد بخوانم.
پدر: من موسیقی سنتی گوش میکردم و زیاد به موسیقی پاپ علاقه نداشتم. اما آهنگهای مرتضی را میپسندیدم و برایم جالب بود. الان طوری شده که فقط آهنگهای مرتضی را گوش میکنم و دیگر هیچ! (با خنده)
غم موجود در آهنگها
به نظرم فضای کاری من، غمگین نیست، بلکه عاشقانه و احساسی است و من این فضا را دوست دارم. غم و شادی، حسی است که در همه آدمها وجود دارد و همه آن را تجربه میکنند. همه آنهایی که به ظاهر خوشحال و شاد هستند، در خلوتشان جایی برای فضای احساسی دارند. آن خلوت برای من مهم بود و دوست داشتم به آن راه پیدا کنم.
خودم هم بیشتر آهنگهای آرام و احساسی را دوست دارم. اما همه نوع موسیقی گوش میدهم. چون به تنظیم و آهنگسازی علاقه داشتم، همه نوع موسیقی که خوب بود را گوش میکردم تا فضای ذهنیام باز باشد و حتی الهام بگیرم و جلوی بروز خلاقیت من گرفته نشود.
پدر و مادر از ویژگیهای مرتضی میگویند
پدر: از بچگی یک حالت فرماندهی نسبت به بچههای دیگر داشت، اما همه بچهها را دوست داشت و هیچوقت هیچ کسی را نمیرنجاند. شیطنت داشت اما مردم آزار نبود.
من همیشه مرتضی را با چهار ویژگی یاد میکنم: «مهربان» و «ساده»، در عین حال «با شکوه» و «خارقالعاده».
مادر: مرتضی از کودکی دو ویژگی مهم داشت. یکی همان صبوریاش بود و دیگری عاقل بودنش. هیچ وقت، کاری را بیدلیل انجام نمیداد. الان هم همینطور است.
مادر: مرتضی همیشه برای کمک به نیازمندان پیش قدم میشود و هر وقت من پیشنهادی در این زمینه میدهم، استقبال میکند. من به عنوان مادر افتخار میکنم که فرزندم در مسیری درست گام برداشته، و در این مسیر سالم زندگی میکند و من از این بابت بسیار خوشحالم.
پدر:وقتی این کسالت برای مرتضی پیش آمد، از صمیم قلب برایش نوشتم: پسرم؛ من به وجودت افتخار میکنم، نه فقط برای هنرمند بودنت، که به خاطر شرافت، انسانیت، محبت و وفای تو.
پدر: در ابتدا من و مادرش شوکه شده و بسیار ناراحت شدیم، چرا که وابستگی ما به بچهها خیلی زیاد است و شاید این وابستگی شدید، یکی از نقطه ضعفهای ما باشد. این ماجرا خیلی ما را آزار داد، اما با روحیهای که از مرتضی دیدیم، انگار نه انگار که بیماری وجود داشته، کمی دل گرم شدیم. من هیچ بیماری را ندیدم که اینقدر روحیه داشته باشد که اصلا گویی اتفاقی نیفتاده است. حتی گاهی مرتضی مرا را دلداری میداد.
مادر:مسلما ماجرای بیماری خیلی ناراحتکننده بود و فقط یاد خدا دلم را آرام میکرد.
آخرین وضعیت مرتضی پاشایی
این خواننده جوان موسیقی ایران در ادامه مبارزه با بیماری سخت، از چند روز پیش در بیمارستان بستری شد و در وبسایت خود همزمان با شبهای دهه اول محرم و عزاداری حسینی، خطاب به هوادرانش نوشته بود: سلام برای ادامه درمانم یه چند روزی بیمارستانم. هر سال تو این شبها جایی بودم که دلم می خواست. امسال قسمت نشد. شما که می رین به یاد منم باشین. دوستتون دارم تا ابد.
رضا صادقی هم در پیامی نوشته بود: سلام به همه دوستان جانم، توى این شبهایى که به هر بهانه ایی وصل میشین این جون با عشق و با هنر سرزمین رو دعا کنین، نمیدونم چرا ولى امشب یکدفعه دلم براش دعا کرد…. مرتضى پاشایى یک جون با اخلاق که من قلبا دوسش دارم و صمیمانه دعا میکنم امشب براش، شماها هم با درون صاف و زیباتون براش از خدا سلامتى و ارامش بخواهین….. امین. مرتضی پاشایی هم چنین به صادقی پاسخ داد: ممنون از رضا صادقی عزیزم امیدوارم هرجا که هست موفق و پیروز باشه.
از سوی دیگر قاسم کویتی پور مداح و خواننده ترانه های حماسی و اجتماعی نیز جمعه شب در برنامه ای در شبکه سه سیما از مردم خواست برای سلامتی مرتضی پاشایی دعا کنند.